ایوت بریزیر
ترجمة هامیک رادیان
برامس یا بیانسه؟ مردم در تمامی فرهنگها از موسیقی لذت میبرند، اما سلیقهها متفاوتند. آیا در اینجا پای تفاوت فرهنگی در میان است یا تفاوتهای بیولوژیک؟ چیست که برخی ترکیبات نتها را لذتبخش جلوه میدهد و دیگر نتها را خیر؟ تحقیق تازهای که در Nature چاپ شده است عنوان میکند که ترجیح یک نوع موسیقی به دیگری وابسته به تربیت و پرورش است نه "طبع".
ترکیبات خوشایند در موسیقی غربی، چه موسیقی کلاسیک و چه پاپ، تحت عنوان "کانسونانت" یا بهنجار شناخته میشود در حالی که موسیقی نامطبوع را "دیزونانت" یا ناهنجار مینامند.
در فرهنگ غربی برای مثال ترکیب C و G خوشایندتر از ترکیب F و B تلقی میشود. مقالة سردبیری منتشر شده در نیچر مینویسد که این ترکیب، با نام مستعار "ابلیس موسیقی"، روزی روزگاری چنان منفور بود که مقامات مذهبی آن را لعن میکردند.
تقابل میان بهنجار و ناهنجار در ترکیببندی موسیقی غربی نکتهای کلیدی است که قدمت آن به یونان باستان برمیگردد. آثار آهنگسازان بزرگ همانند بتهوون به تنش میان دو فرهنگ وابسته است.
خبرگان امر زمانی دراز مشغول مباحثه در مورد سلیقة موسیقیایی مردم بودهاند.
دانشمندان اصرار دارند که فهم ما از بهنجار و نابهنجار اموری بیولوژیک و بنابراین ذاتی هستند، که بدین معنی است هر کسی آنها را در خود دارد. ریاضیات فواصل همخوان و تنظیمات بطنی اصوات موسیقی، آنها را برای نوع بشر خواستنی مینماید.
آهنگسازان و خبرگان فرهنگ موسیقیایی از سوی دیگر باور دارند که تنظیمات اصوات بهنجار به صورت ویژه توسط فرهنگ موسیقی غربی خلق شده است. مردم نواهایی را دوست میدارند که برای آنها آشنا مینماید.
موسیقی در گوش آمازونیها
مطالعة حاضر که توسط یک تیم به رهبری جاش مکدرموت / Josh McDermott، استادیار عصبشناسی در دپارتمان علوم مغز و شناخت در انستیتو تکنولوژی ماساچوست (MIT) و ریکاردو گودای / Ricardo Godoy، استاد دانشگاه براندیز در والتهام انجام شد، شامل دو مطالعه در سالهای 2011 و 2015 است.
محققان واکنشهای پنج گروه از مردم را در برابر نتهای بهنجار و نابهنجار مورد مقایسه قرار دادند.
یک گروه تسیمانها بودند، جمعیتی در منطقة آمازون که حدود 12000 نفر هستند و از طریق کشاورزی و خوراکجویی زندگی میکنند. ارتباط این مردم با فرهنگ و موسیقی غربی محدود است، مخصوصاً در میان آنهایی که بسیار دور از شهرها و مناطق حاشیهای آنها زندگی میکنند. حدود 100 نفر از این مردم در مطالعه مشارکت داشتند.
موسیقی تسیمانها ساز و آواز دارد اما فاقد هارمونی است. به صورت معمول فقط یک فرد یا ردیف در یک زمان واحد ایفاء نقش میکند.
محققان یافتههای خود را از تسیمانها با یافتههایشان از چهار گروه دیگر که در سطوح متفاوت با موسیقی غربی محشور بودند مورد مقایسه قرار دادند.
محققان از بولیوی، گروهی از مردم اسپانیولی زبان را از شهری نزدیک منطقة تسیمانها انتخاب کردند و گروهی دیگر را که در لاپاز پایتخت بولیوی زندگی میکردند. دو گروه از ایالات متحد آمریکا در مطالعه حضور داشتند، یکی گروه متشکل از نوازندگان و دیگری غیر نوازندگان.
مفهوم "لذتبخش" در گروهها متفاوت است
یک تست اولیه این اطمینان را پدید آورد که نمونهها قادر به تمیز دادن اصوات بهنجار و نابهنجار هستند. این تست پاسخهای نمونهها را به اصوات غیر موسیقیایی نظیر خنده و نفس زدن برآورد کرد، همچنین کیفیتی موسیقیایی را که به عنوان خشونت (زبری) صوتی شناخته میشود، برای مثال "سر و صدای سفید".
پاسخ تسیمانها به این صداها مشابه با گروههای دیگر بود.
در قدم بعدی، نمونه ها کوردها و هارمونیهای آوازی را به دو گروه بهنجار و نابهنجار درجهبندی کردند.
تسیمانها این دسته از اصوات را به یک اندازه لذتبخش امتیازبندی کردند. در مقابل بولیویاییهای شهری عموماً صداهای بهنجار را ترجیح میدادند و افراد اهل آمریکا بیشتر صداهای بهنجار را ترجیح میدادند. در میان نمونههای آمریکایی موسیقیدانها بیشتر از غیر موسیقیدانها احتمال داشت که اصوات بهنجار را ترجیح دهند.
این یافتهها نشان میدهد مردمی که در دل فرهنگهای دور از موسیقی غربی زندگی میکنند ترجیحی برای بهنجار بودن در موسیقی قایل نیستند. این نشان میدهد که ترجیحات ما برای صداهای بهنجار و هارمونیک طبیعی ذاتی نیست.
در عوض چنین به نظر میرسد که این فرهنگ ماست که سلیقة موسیقی را قالبگیری میکند.
یکی از مشکلات مرتبط به گردآوری چنین شواهدی این است که تعداد اندکی از مردم در جهان امروز با موسیقی غربی بیگانهاند. از آنجا که موسیقی غربی دارای شمار زیادی از اصوات بهنجار است، دانستن اینکه آیا مردم این صداها را به دلیل مأنوس بودن با آنها دوست میدارند یا به دلیل اینکه تمایلی طبیعی برای علاقه به آنها در مردم وجود دارد دشوار است.
چه چیزی یک کورد بهنجار را پدید میآورد؟ موسیقیدانهای غربی مینویسند که در کوردهای بهنجار، نسبت فرکانس دو نت به طور معمول بر اساس کل شمارهها است. کورد پنجم که C و G را ترکیب میکند دارای نسبت 3:2 است. این نسبت اغلب اوقات "پنجة کامل" نامیده میشود.
در تفسیر یافتهها، دیل پروز، نورولوژیست شاغل در دانشگاه دوک در دورهام کارولینای شمالی میگوید که در بیشتر جنبههای زندگی، ترکیبی از طبع و تربیت نقش بازی میکند./
نظرات (0)