• تیم نیومن، دکتر سیونگو هان
• ترجمه هامیک رادیان
سیستم عصبی مرکزی شامل مغز و طناب نخاعی است. به این سیستم زیر عنوان "مرکزی" ارجاع داده میشود زیرا سیستم مزبور اطلاعات گرد آمده از سراسر بدن را ترکیب کرده و فعالیتها را در کل ارگانیسم هماهنگ میسازد.
[مطالب این مقاله:]
• سیستم عصبی مرکزی چیست؟
• مغز
• طناب نخاعی
• ماده سفید و ماده خاکستری
• سلولهای گلیال مرکزی
• عصبهای کرانیال
• بیماریهای سیستم عصبی مرکزی
سیستم عصبی مرکزی چیست؟
سیستم عصبی مرکزی (CNS) شامل مغز و طناب نخاعی است.
مغز توسط جمجمه (حفره کرانیال) حفاظت میشود و طناب نخاعی از پشت مغز آغاز شده در مرکز ستون فقرات پایین میرود و در ناحیۀ لومبار در قسمت کمر به انتهای خود میرسد.
مغز و طناب نخاعی هر دو داخل یک غشاء سه لایه به نام مننژها قرار دارند.
CNS به طور مشروح از سوی آناتومیستها و فیزیولوژیستها مطالعه شده است اما هنوز رازهای بسیاری در خود دارد. این سیستم افکار، حرکات، احساسات، و تمایلات ما را در کنترل خود دارد. سیستم مزبور همچنین تنفس، ضربان قلب، رهش برخی هورمونها، دمای بدن، و بسیاری موارد دیگر را کنترل میکند.
شبکیۀ شکم، عصب بینایی، عصبهای بویایی، و اپیتلیوم بویایی گاهی از اوقات در کنار مغز و طناب نخاعی به عنوان بخشی از CNS تلقی میشوند. دلیلش این است که آنها به طور مستقیم و بی واسطۀ فیبرهای عصبی به بافت مغز متصل شدهاند.
مغز
مغز پیچیدهترین دستگاه بدن انسان است. قشر مغزی (بیرونیترین قسمت مغز و بزرگترین بخش آن از نظر حجم) شامل حدود 15 تا 33 میلیارد نورون است که هر یک از آنها به هزاران نورون (سلول عصبی) دیگر متصلند.
در کل در حدود 100 میلیارد نورون و 1000 میلیارد سلول گلیال (حمایتی) مغز را تشکیل میدهند. مغز حدود 20 درصد کل انرژی بدن را مصرف میکند.
مغز ماژول یا واحد مرکزی کنترل بدن است و فعالیتها را هماهنگ میکند. از حرکت فیزیکی گرفته تا رهش هورمونها، خلق حافظه و خاطرات و حس عواطف، همگی زیر کنترل مغز صورت میگیرند.
برای انجام این عملکردها برخی بخشهای مغز نقشهای اختصاصی یافتهاند. به هر جهت، بسیاری عملکردهای پیچیدهتر - استدلال، قدرت حل مسایل، خلاقیت - مستلزم کار بخشهای مختلف در قالب یک شبکه است.
مغز تقریباً به چهار لوب تقسیم شده است:
لوب تمپورال (سبز): برای پردازش دادههای ورودی حسی و تعیین معنی عاطفی آنها اهمیت دارد.
لوب تمپورال همچنین در ایجاد حافظۀ درازمدت دخیل است. برخی جنبههای دریافتهای زبانی نیز ممکن است در آن جایگیر شوند.
لوب اکسیپیتال (بنفش): ناحیۀ پردازش دیداری مغز و جایگاه قشر بینایی آن است.
لوب پاریتال (زرد): لوب پاریتال اطلاعات حسی شامل لمس، خودآگاهی فضایی و جهتیابی را پردازش میکند.
تحریک لمسی پوست در نهایت به لوب پاریتال فرستاده میشود. این بخش در عین حال نقشی در پردازش زبانی دارد.
لوب فرونتال (صورتی): لوب فرونتال که در قسمت جلو سر جای دارد، حامل بخش اعظم سلولهای عصبی حساس به دوپامین است و در موارد توجه، پاداش، حافظه کوتاه مدت، انگیزش و برنامهریزی دخالت دارد.
نواحی مغز
بازال گانگلیا: این ناحیۀ مغز در کنترل جنبشهای حرکتی اختیاری، یادگیری برنامهریزی شده، و تصمیمگیری در مورد فعالیتهای حـرکتی که باید صورت گیرند دخالت دارد. بیماریهای آسیب زننده به این ناحیه شامل بیماری پارکینسون و بیماری هانتینگتون است.
سربلوم (مخچه): اغلب اوقات در کنترل حرکتی دقیق درگیر است اما در عین حال در مورد زبان و تمرکز نیز دخالت دارد. در صورت آسیب دیدن ناحیۀ سربلوم علایم اولیه ممکن است شامل اختلال در کنترل حرکتی باشد که به عنوان آتاکسی (آتاکسیا) شناخته میشود.
ناحیۀ بروکا: این ناحیۀ کوچک در سمت چپ مغز (گاهی از اوقات در افراد چپ دست جای آن در سمت راست مغز است) برای پردازش زبانی اهمیت دارد. در صورت آسیب دیدن ناحیۀ بروکا، فرد دچار مشکل در صحبت کردن میشود اما در عین حال هنوز قادر خواهد بود تا صحبتها را بفهمد. در صورت کمکار بودن ناحیۀ مورد بحث گاهی اوقات فرد با مشکل لکنت زبان مواجه میشود.
کورپوس کولوسیوم: نوار گستردهای از فیبرهای عصبی است که نیمکرههای چپ و راست مغز را به یکدیگر متصل میکند. کورپوس کولوسیوم بزرگترین ساختار مادۀ سفید در مغز است و امکان ارتباط میان دو نیمکره مغز را برای آنها فراهم میکند. کودکان دیسلکسیک (دچار نارساخوانی) کورپوس کولوسیومهای کوچکتری دارند. مردم چپ دست، مردم دارای توان استفادۀ برابر از هر دو دست، و نوازندگان موسیقی به طور معمول انواع بزرگتری از آن را دارند.
مدولا ابلانگاتا: این ناحیه که زیر جمجمه گسترش یافته است در عملکردهای غیر ارادی مثل استفراغ، تنفس، عطسه، و نگهداری فشار خون در سطح صحیح دخالت دارد.
هیپوتالاموس: این ناحیه که درست بالای ساقه مغز جای گرفته و تقریباً به اندازۀ یک گردو است، ترشح کننده تعدادی از هورمونهای عصبی است و در کنترل دمای بدن، تشنگی و گرسنگی دخالت دارد.
تالاموس: تالاموس که در قسمت مرکز مغز جایگیر شده است، دادههای ورودی حسی و حرکتی را گرفته و آنها را برای بقیۀ قشر سربرال تقویت میکند. تالاموس در تنظیم خودآگاهی، خواب، هشیاری و آگاهی دخالت دارد.
امیگدلا (آمیگدال): دو هسته گردویی شکل است که به شکل عمقی در لوب تمپورال جای گرفته است. امیگدلاها در تصمیمگیری، حافظه، و پاسخهای عاطفی و مشخصاً در پاسخهای عاطفی منفی دخالت دارند.
طناب نخاعی
طناب نخاعی که تقریباً در تمامی طول پشت ادامه دارد حامل اطلاعاتی بین مغز و بدن است اما در عین حال وظایف دیگری را نیز بر عهده دارد.
در قسمت ساقۀ مغز که در آنجا طناب نخاعی و مغز به هم میرسند؛ 31 عصب ستون فقرات وارد طناب نخاعی میشوند.
در امتداد خود، طناب نخاعی با عصبهای سیستم عصبی محیطی (PNS) که به پوست، عضلات و مفاصل میروند، متصل میشود.
فرمانهای حرکتی صادر شده از سوی مغز از طریق ستون فقرات به عضلات میرسد و اطلاعات حسی از بافتهای حسی - مثل پوست - به سمت طناب نخاعی حرکت کرده و در نهایت به مغز میرسند.
طناب نخاعی حامل مداراتی است که برخی پاسخهای واکنشی مثل حرکت غیر ارادی پس کشیدن دست در هنگام تماس انگشت با آتش را کنترل میکنند.
مدارهای ستون فقرات در عین حال میتوانند حرکات پیچیدهتری مثل راه رفتن ایجاد کنند. حتی بدون دریافت دادهها از مغز، عصبهای ستون فقرات میتوانند تمامی عضلات ضروری برای راه رفتن را هماهنگ کنند. برای مثال، اگر مغز یک گربه از ستون فقرات آن جدا شود به شکلی که مغز فاقد هر گونه تماسی با بدن حیوان باشد، گربه راه رفتن خود به خودی را در هنگام قرار گرفتن در مسیری مثل روی یک تردمیل ادامه خواهد داد. مغز صرفاً برای توقف و آغاز فرآیند مورد نیاز است، یا برای ایجاد تغییری در آن، اگر برای مثال شیئی در مسیر حرکت به صورت مانع ظاهر شود.
ماده سفید و خاکستری
سیستم عصبی مرکزی را میتوان به صورت تقریبی به دو ماده سفید و خاکستری تقسیم کرد. به عنوان یک قاعدۀ بسیار کلی، مغز دارای یک قشر خارجی از مادۀ خاکستری و یک بخش داخلی حامل ماده سفید است.
این هر دو نوع بافت مغزی حامل سلولهای گلیال هستند، که باعث حفاظت از سلولهای عصبی و تقویت آنها میشوند. ماده سفید مغز اغلب اوقات حاوی اکسونها و الیگودندروسیتها - نوعی از سلول گلیال – است در حالی که ماده خاکستری مغز حامل بخش عمدۀ سلولهای عصبی است.
سلولهای گلیال مرکزی
این سلولها که نوروگلیا نیز نامیده میشوند، اغلب اوقات به سلولهای حامی نورونها معروفند. در مغز نسبت آنها به سلولهای عصبی 10 به 1 است.
بدون وجود سلولهای گلیال، عصبهای در حال توسعه اغلب اوقات راه خود را گم میکنند و برای شکل بخشیدن به سیناپسهای عملکردی به تقلا میافتند.
سلولهای عصبی هم در CNS و هم در PNS یافت میشوند اما هر یک از این سیستمها سلول گلیال خاص خود را دارد. در ادامه توصیف مختصری در مورد انواع سلول گلیال در سیستم عصبی مرکزی آمده است:
استروسیتها: این سلولها طرحهای متعددی داشته و نورونها را در مسیر جریان خون مرتبط به آنها نگاه میدارند. آنها در عین حال از طریق دور کردن یونهای اضافی و بازیافت نوروترانسمیترها محیط موضعی را تنظیم میکنند.
الیگودندروسیتها: مسؤول ایجاد غلاف میلین - لایۀ باریکی پوشانندۀ سلولهای عصبی - هستند که به آنها امکان میدهد تا پیامها را به سرعت و کفایت لازم ارسال کنند.
سلولهای اپندیمال: آنها جدار طناب نخاعی و بطنهای مغز (فضای پر از مایع) را تشکیل میدهند، که مایع مغزی نخاعی (CSF) را ایجاد و ترشح کرده و با استفاده از تاژکهای شلاق مانند آنها را به گردش درمیآورند.
رادیال گلیا: برای سلولهای عصبی جدید در طول ایجاد سیستم عصبی جنینی نقش داربست را بازی میکند.
عصبهای کرانیال
عصبهای کرانیال دوازده جفت عصب هستند که به طور مستقیم از مغز نشأت میگیرند و برای رسیدن به طناب نخاعی از درون سوراخهایی در جمجمه عبور میکنند. این عصبها اطلاعات رد و بدل شده بین مغز و قسمتهای دیگر بدن اغلب در ناحیۀ سر و گردن را جمعآوری و ارسال میکنند.
از این دوازده جفت عصب، عصبهای بویایی و بینایی از ناحیۀ جلو مغز میآیند و به عنوان بخشی از سیستم عصبی مرکزی تلقی میشوند.
عصبهای بویایی (عصب کرانیال I): این عصبها اطلاعات مربوط به بویایی را از بخش فوقانی حفره بینی به بالبهای بویایی در پایۀ مغز میرسانند.
عصبهای بینایی (عصب کرانیال II): این عصبها اطلاعات دیداری را از شبکیۀ چشم به هسته بصری اولیه در مغز میرسانند. هر عصب بینایی شامل حدود 1.7 میلیون الیاف عصبی است.
بیماریهای سیستم عصبی مرکزی
در زیر فهرستی از عمدهترین علل اختلالات آسیب زننده به سیستم عصبی مرکزی آمده است:
تروما: بسته به محل آسیب دیدگی، علایم ممکن است طیفی گسترده از فلج تا اختلالات خلقی را شامل شوند.
انواع عفونت: برخی ریزموجـودات (میکروارگانیسمها) و ویروسها میتوانند به سیستم عصبی مرکزی حمله کنند. این مهاجمان قارچهایی مثل کریپتوکوکال مننژیتیس، پروتوزوآها، شامل مالاریا، باکتریها، همانند مورد جذام یا ویروسها را شامل میشوند.
تباهی (انحطاط): در برخی موارد، طناب نخاعی یا مغز ممکن است دچار تباهی یا انحطاط شوند. یک مثال در این مورد شامل بیماری پارکینسون است که با انحطاط تدریجی سلولهای تولید کنندۀ دوپامین در بازال گانگلیا همراه است.
صدمات ساختاری: شاخصترین مثال در این مورد صدمات وارد شده هنگام تولد شامل آننسفالی یا از بین رفتن بخشهایی از جمجمه، مغز، و پوست سر در زمان تولد است.
تومورها: هم تومورهای سرطانـی و هم انواع غیر سرطانی آنها میتوانند بر بخشهایی از سیستم عصبی مرکزی تأثیر منفی بگذارند. هر دو نوع تومور مزبور میتوانند سبب بروز آسیب دیدگی و ایجاد طیفی از علایم شوند که به محل توسعۀ تومور بستگی دارد.
اختلالات خودایمنی: در برخی موارد، سیستم ایمنی فرد میتواند عامل حمله به سلولهای سالم باشد. برای مثال، انسفالومیلیت منتشر حاد با پاسخ ایمنی علیه مغز و طناب نخاعی، حمله به میلین و بنابراین تخریب ماده سفید مغز مشخص میشود.
سکته مغزی: استروک اختلال جریان خون در مغز است. عدم کفایت جریان خود به فقدان اکسیژن منجر شده و به مرگ بافتها در نواحی آسیب دیده ختم میشود.
تفاوت میان سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی محیطی
اصطلاح سیستم عصبی محیطی (PNS) به هر آن بخش از سیستم عصبی اشاره دارد که خارج از محدودۀ مغز و طناب نخاعی قرار گرفته است. سیستم عصبی مرکزی متفاوت از سیستم عصبی محیطی است اگرچه هر دو سیستم دارای فعل و انفعال درونی هستند.
بین دو سیستم مزبور تفاوتهایی وجود دارد؛ یـکی از این تفاوتها به اندازۀ سلولهای آنها برمیگردد. اکسونهای عصبی CNS کوتاهترند. اکسونهای عصبی PNS ممکن است تا 1 متر درازا داشته باشند (برای مثال، عصبی که انگشت شست پا را فعال میکند چنین شرایطی دارد)، در حالی که در محدودۀ CNS به ندرت عصبی یافت میشود که بیش از چند میلیمتر طول داشته باشد.
دیگر تفاوت عمده در میان دو سیستم به بازتولید (رشد مجدد سلولها) برمیگردد. بخش اعظم PNS قدرت تولید یا تکثیر مجدد را دارد؛ اگر عصبی در انگشت دست آسیب ببیند، این احتمال هست که مجدداً رشد کند. به هر حال، CNS دارای این توانایی یا ویژگی نیست.
اجزاء سیستم عصبی مرکزی به پرشمار قسمتهای مختلف تقسیم شدهاند. /
Source:
All about the central nervous system
Last updated Fri 22 December 2017
By Tim Newman
Reviewed by Seunggu Han, MD
نظرات (0)